یک فنجان حرف تازه دم

یادداشت های بی وقت

یک فنجان حرف تازه دم

یادداشت های بی وقت

لالایی

درست نمی دانم چند تا لالایی بلدم.۱۰ تا؟ ۲۰ تا؟....شاید هم بیشتر.کم بیاورم اگر،کتاب لالایی های ثریا قزل ایاغ هست ولی.با بیشتر از صد تا لالایی که روزگاری مادران ِ مادران ِ مادران ِمادرانمان کنار گهواره مادران ِ مادران ِمادرانمان می خوانده اند،شاید.

ولی زیاد مطمئنم که یک لالایی را خوب می دانم.......

با حسرت نگاهش می کنم که روی دستان مادرش تاب می خورد.تصویرش یکهو تار می شود و می شود جزیی از اشکم.سر می خورد از روی گونه ام و تا می آیم با دستمال کاغذی،بگیرمش که زمین نخورد،می افتد روی پایم.دستمال کاغذی ام نارنجی می شود.رنگ رژگونه ام.و من تا می آیم تصمیم بگیرم که خنده ام بگیرد یا گریه را ادامه دهم که در مجلس عزای امام حسین،رژگونه نارنجی زده ام؛بلور اشک و تصویر شیرخواره ای که دارد روی دست مادرش تاب می خورد،گم می شود روی زمین.بین هیاهوی جمعیت.

و من هنوز دارم لالایی می خوانم.کنار یک گهواره خالی.زبان گرفته ام به زبان مادران ِمادرانِ مادرانم و با ساده ترین واج ها آوازی را زمزمه می کنم به قدمت مظلومیت بشر.آوازی که اعجاز اساطیری نت هایش،تن گهواره خالی را هم مور مور می کند.تکانش می دهد؛ولی توی کتاب قزل ایاغ نیامده!

با حسرت نگاهش می کنم....دوباره تصویرش تار می شود....و می شود جزیی از اشکم...

و من زبان گرفته ام:علی اصغر،لای لای... 

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
فرزاد چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ب.ظ http://petti.blogsky.com

سلام
بهت تبریک میگم
قلم زیبایی داری...
خوشحال میشم به من هم سری بزنی...
شاد باشی.

نهال چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ب.ظ http://Fazmetr.blogsky.com


اسم وبلاگت محشره ....خیلی جالب بود ...
فکر کنم ،نمیدونم غمناکه

مجهول چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:28 ب.ظ http://mmajhool.blogsky.com

ای کاش این همه که واسه حضرت علی اصغر گریه میکنیم و سینه میزنیم دلمون حسینی بود.بچه های ۶ ماهه ای که هیچ کسی رو ندارن زیادن.خوشحال میشم باهات تبادل لینک کنم.

حرف تو درسته،ولی به نظرت می تونه توجیه خوبی برای توقف عزاداری ها باشه.آیا به نظرت باید به اون آدمها هم کمک کرد و یا خیال کرد با توقف عزاداری، همه چیز درست می شه و اون بچه ها هم وضعشون بهبود پیدا می کنه؟به نظر من،ایراد از خود ماست که همه چیز رو با هم قاطی می کنیم وگرنه این دو منافاتی که با هم نداره،هیچ؛درست انجام دادن یکیش پیش درآمد درست انجام شدن اون یکیه.این نظر منه،می تونی بگی اشتباست!

یاسر چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.dast-neveshte.blogsky.com

اشک برای امام حسین + رژ گونه ؟
نظر شخص من = منافاتی نداره
نظر اکثر آدما = منافات داره
نظر خودت = ؟

آیدا چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 ب.ظ http://ayneh68.blogsky.com

نهال رای میگه منم از اسم وبلاگت خیلی خوشم میاد ...
اما ما برای کی گریه میکنیم ؟؟ برای کسی که خیلی وقت است که نیست ؟؟پس آنهایی که هستند چه ؟؟

محمد چهارشنبه 26 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:53 ب.ظ http://www.shanc.blogsky.com

سلام
وبت قشنگه.
به وبلاگ منم سر بزنی
اگه مایل باشی همدیگرو اد کنیم تو لینک باکس.
فعلا

نقره ای پنج‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:08 ب.ظ

اساطیری هم همچین نیستا ...

اسطوره به شخصیتی می گویند که ماورایی باشه.ریشه در باور،افسانه ها،تمدن و فرهنگ ملتی داشته باشه و کارهای خارق العاده از او سر بزنه.
اساطیری،همانطور که از اسمش پیداست،منسوب به اسطوره است.
من خودم از اونهایی که شخصیت های دینی را برای باورپذیری بیشتر،اسطوره جلوه می دهند بیزارم.ولی منظورم از آواز(لالایی)اساطیری،یک جور آواز غیرعادیست که از آن جهت که بعد از گذشت قرنها هنوز خواص جادویی اش را از دست نداده و می تونه با آدمها کارهای خارق العاده ای انجام بده؛در تعریف اساطیری می گنج.حالا شاید کلمات بهتری هم برای بیان این حس و این منظور،وجود داشته باشه که من پیدا نکردم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد