یک فنجان حرف تازه دم

یادداشت های بی وقت

یک فنجان حرف تازه دم

یادداشت های بی وقت

نخبگان جهان در نصف جهان

کم کم دارد باورمان می شود که اصفهان، سر خور شده است!

حدود یک ماه پیش،داورلبنانی که ناظر مسابقه فوتبال بین تیمهای سپاهان با یک تیم اماراتی بود،هنوز پایش به اصفهان نرسیده،در هتلی در تهران سکته قلبی کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود.

حالا هم در بحبوحه برگزاری سی و هشتمین دوره المپیاد  فیزیک ،جناب پروفسور گورژوفسکی(دبیر و بنیانگذار المپیاد جهانی فیزیک) دار فانی را وداع گفت!

فکر می کنم بد نباشد وقتی  آقای الیور استون برای ساختن فیلم پرزیدنت احمدی نجاد(با لهجه الیور استونی نوشتم!)به ایران تشریف فرما شدند؛برای جذاب تر شدن فیلمشان یک سری هم به اصفهان بزنند و پیازداغ مرگ و میرهای مهمانان خارجی را کمی زیاد کنند.آنوقت وقتی آدم فیلم او را می بیند بدون معطلی یاد ژانر تکراری فیلمهای ترسناک غربی می افتد که مثلا چند تا جوان برای تفریح به مکان مخوفی که یک خروار حرف مفت پشت سرش هست می روند، و در آخر،خودشان هم مثل قهرمانان حرفهای مفت،تپر می شوند.

کار کار انگلیسی هاست! اصلا چقدر ما ساده ایم،لوح!شاید ایادی استکبار اینبار لوله تپانچه شان را اینجوری به سوی ایران نشانه گرفته اند....شاید خودشان بساط این سکته های زنجیره ای را به راه انداخته اند تا قضیه را یک جورهایی به مسافت میان اصفهان و نطنز ربط دهند و ثابت کنند که انرژی هسته ای،حق مسلم ما نیست.

اصلا بی خیال.....آدم عاقل که اتفاق به این مهمی را ول نمی کند  و سعی هم نمی کند تا در بازی بزرگان سرک بکشد.از قدیم گفته اند:

بزرگان سیه مهره بازی کنند.........ضعیفان به زردی قناعت کنند(البته منظورشان در بازی شطرنج بوده!ولی خب دیگه)

ما جوجه خبرنگارها دلمان به این خوش است که یک بعد از سوختن سوژه سهمیه بندی بنزین و جز جیگر گرفتن یانگوم،بالاخره یک اتفاق دیگر در کشورمان افتاد که حائز اهمیت است و ظرفیت تبدیل شدن به خبر یک را دارد.برگزاری المپیاد فیزیک برای اولین بار در ایران.

اولین سوژه تابلو که در راستای این مهم به چشم می خورد این بود که هموطنان گل و بلبل اصفهانی از میزبان بودن خودشان بی اطلاع بودند.وقتی دانش آموزان نخبه برای بازدید از اماکن  تاریخی اصفهان با یک تور اصفهان گردی مشغول سیاحت بودند،اصفهانی های عزیز با همان نگاه عادی،طبیعی و روزمره اصفهانی اندر توریست به آنها نگریستند و اصلا هم خیال نکردند که اینها ساندویچ مغزند،نه توریست!

دومین سوژه حاشیه ای این المپیاد،نطق آقای دکتر سپهری راد(از مسئولان برگزاری این دوره از مسابقات)در خصوص محرومیت خبرنگاران تهرانی از پوشش خبری المپیاد بود.ایشان بودجه ۵.۲ میلیاردی ای که به برگزاری مسابقات اختصاص یافته را در end  ژست بشر دوستی ، به مثابه یک  عدد پتک کوبیدند توی سر خبرنگاران همیشه در صحنه .اگر بتوان به برداشت آزاد اعتماد کرد،آقای سپهری راد به خبرنگاران گفتند که این بودجه برای پذیرایی از ۶۰۰ نفر از مهمانان خارجی و  ۴۰۰ تن هیئت همراه ایشان هم کم است چه برسد برای اسکان و تامین خورد و خوراک شما خبرنگارهای غیر بومی...ایشان تعجبات معتنابه خود را از اعزام خبرنگار غیر بومی به یک مسابقه علمی (مثلا مهم)اعلام داشتند و گفتند: اعزامی از کشوری به کشور دیگر است نه از تهران به یک شهر دیگر.نمی دانم ایشان اصفهانی هستند یا فقط اصفهانی ها را دوست دارند یا...؟!!!اما جالب تر از تعجب ایشان،تعجب قشریست که حاوی یک اپسیلون IQ ، و یک سر سوزن پیگیری جریانهای جامعه است.

داشتم با خودم فکر می کردم چرا باید برای پوشش خبری مسابقه دوستانه تیم فوتبال توگو با فلان تیم ته جدولی،کرور کرور خبرنگار ورزشی عازم شود اما برای یک رویداد علمی،نه؟!

راستش یک فکر دیگر هم دارد توی کله ام رژه می رود که یک کم شعاریست! اما نمی توانم راحت از کنارش بگذرم.اینکه چرا ما مدیریت منابع انسانی نداریم؟چرا باید بعد از شناساندن نخبگانمان به جهان،آنها را به حال خویش رها کنیم و یا در حرکتی شرافتمندانه تر،آنها را دو دستی به سایر کشورهای قدر زر شناس،تقدیم کنیم؟چرا؟

 

                    

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن مهدی بهشت پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ق.ظ http://filmamoon.blogsky.com/

خدا نکند که الیور استون به ایران بیاید و بعد هم بیاید به اصفهان. من او را خیلی دوست دارم و نمیخاهم که مرگش را ببینم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد